۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

مجتبی هاشمی ثمره» پیشنماز دولتی ها

"...قدیمی ترین خاطره ها از"برادر مجتبی"، که یک سرش به سپاه پاسداران وصل بود و سر دیگرش به دستگاه امنیتی، به کردستان بر می گردد، و نقش وی در برخورد با مردم این بخش از ایران.آشنایی وی با احمدی نژاد هم ، در همین سال ها، رنگ و روی دیگر گرفت. از همان دوران با محافل راست افراطی در ارتباط بود و به تدریج در بیت آقای مصباح یزدی، جای مناسب خود را یافت و تبدیل به امین وی شد. کسانی که بعدها مجتبی هاشمی ثمره را در دفتر ستاد تبلیغات ریاست جمهوری احمدی نژاد دیدند، به خوبی به یاد دارند که او به جای تصویر آیت الله خمینی و یا آیت الله خامنه ای، عکسی از آیت الله مصباح یزدی را روی میز خود گذاشته بود.
مجتبی هاشمی ثمره در سال های هفتاد و در دوران وزارت خارجه علی اکبر ولایتی، به توصیه محمد رضا باهنر، به وزارت خارجه راه یافت و بعد از مدت کوتاهی به مدیرکلی اداره گزینش این وزارتخانه منصوب شد.یکی از اقدامات مجتبی ثمره در وزارت خارجه و در مقام مدیرکل گزینش، ایجاد بخشی بود که به عنوان"دخمه" شهرت یافت. چند اتاقی در زیر زمین وزارت خارجه که متقاضیان شغل در خارج از کشور، در واقع چند روزی در آن قرنطینه می شدند.در طول این مدت،ثمره آنان را مورد "سئوال و جواب" های فراوان قرار می داد و با تحت نظر گرفتن برخوردها و عکس العمل های آنان، به قول خود، سعی می کرد آنان را به" درستی" بشناسد. بعد از این دوران قرنطینه بود که ثمره نظر خود را درباره افراد مزبور می داد. این برخورد امنیتی،موجب نارضایتی فراوان بود، اما از آن جا که مخالفت اداره گزینش می توانست کارمندان دستگاه دیپلماسی را از موقعیت های شغلی محروم کند، بیش تر کسانی که به آنان پیشنهاد حضور در این قرنطینه داده می شد آن را می پذیرفتند.
در دخمه چه می گذشت؟
به گفته شاهدان عینی،گاهی ده نفر در یک زمان در"دخمه"ساکن بودند . در آنجا علاوه بر مصاحبه هائی که توسط ماموران وزارت اطلاعات و حراست وزارت خارجه با آنان صورت می گرفت، و تعلیمات ضدجاسوسی که به آنها داده می شد، ثمره نیز برای آنان سخن می گفت. سخنانی که از یاد کسانی که در این جلسات حاضر بوده اند، نرفته است.
در این جلسات همچنین به آنها، تعلیماتی همراه با فیلم درباره روش های به دام اندازی و فریب خوردن، استفاده از سکس در مقولات خبرگیری، چگونگی زندگی در خارج کشور و کنترل اطرافیان و همکاران داده می شد، اما مضمون درس های" استاد ثمره" به کلی متفاوت و عنوان آن هم
" روان شناسی کفر" بود.
دو تن از کارکنان باسابقه وزارت خارجه بخش هائی از درس های مجتبی ثمره را برای "روز" چنین بازگویی کرده اند:

- از کجا انحراف شروع می شود. از خط شلوار، کفش و لبخند. آنکه عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی را یدک می کشد و خط شلوارش اتوخورده است جز آنکه به اشرافیت میل کرده و ضعفی را نمایان ساخته که به جاسوسان غربی" گرا" می دهد، می تواند برای ما هم نشانه ای باشد که طرف به نماز مقید نیست، هر چند که جای مهر بر پیشانی داشته باشد.

- کفش وسیله خوبی است برای شناختن مومن. آن کس که مومن است همیشه کفشی به پا دارد که آماده کندن آن و وضوساختن است. اما آن کس که کفشی تمیز و بندی و شیک به پا دارد، معلوم است که آن را از پا در نمی آورد. کفشی که پشتش خوابیده نباشد، متعلق به کسی است که برای وضو آماده نیست. همچنان که وقتی به خانه شان می روی، اگر دم در کفش ها ردیف و به اصطلاح مسجدی نباشد، هر چند که گوشه ای و قفسه ای برای کفش ها گذاشته باشند، نشان دهنده آن است که صاحبخانه از اینکه کفش ها قبل از ورود به خانه، کنده شود اکراه دارد.

- لبخند مدام به روی آدم های ناآشنا و ارباب رجوع، یک خوی غربی است و نشان دهنده کسی که می خواهد خود را در دل مخاطب جا کند. اما مخاطبان در سفارت خانه های ما چه کسانی هستند؟ جز معدودی که آن ها را می شناسید، بقیه یا خارجی هستند که اصل بر جاسوس بودن آن هاست و یا ایرانی های ضدانقلاب. مگر آنکه شناسائی کرده و قصد داشته باشید آنها را جلب کنید که آن هم مقررات خود را دارد.

- برای ما کارمند به معنای اداری معنا ندارد. هر کس، حتی پیشخدمت و آشپز، یک مامور تبلیغ و جمع آوری اطلاعات و آماده شهادت هست. کسی که هر روز باید قبل از رفتن به سر کار غسل کند و آماده باشد که شاید به شهادت برسد.

-مواظب باشید که در روزهای تعطیل، حالا جمعه باشد و یا یکشنبه همکاران تان به کجا می روند. "رفته بودم با خانواده به گردش" بهانه خیلی رایجی است برای فرار از نماز جمعه و فرادا عمل کردن. چنین اعمالی در صورت تکرار،نشانه ضعف است. احتمال بدهید که ناپاکی رخ داده باشد.
مرد پشت پرده
کسانی که در دوران حضور مجتبی ثمره، در وزارت خارجه با وی برخورد داشته اند به یاد می آورند که در اداره تحت نظر وی، جزوه های آموزشی هم تدریس می شد که مانند بولتن های محرمانه، باید بعد از خواندن بازگردانده می شد.
در همین دوره، اعزام بازرسان گزینش به سفارت خانه ها معمول شد. در مورد این بازرسان، چنان تبلیغ شده بود که کارمندان معقتد بودند آن ها همه جا حضور دارند و گاهی به عنوان ارباب رجوع به سفارت مراجعه می کنند. در این دوران،شنود داخلی سفارت خانه ها و کنسولگری ها، امری رایج بود و همه اینها تحت نظارت و مدیریت کسی صورت می گرفت که اعتقادی به تظاهر نداشت و بارها از دهان وی شنیده شده بود که: از همان موقع که در یکی از عملیات جنگی مجروح شدم و به شهادت نائل شدم، اما قابل شهادت نبودم. از آن زمان با خودم عهد کردم که "اظهار" نداشته باشم، چنان رفت و آمد کنم که حضورم احساس نشود.
این دستور عمل در همه سال های اخیر توسط وی رعایت شده و او هرگز در هیچ مصاحبه مطبوعاتی شرکت نکرده است. ثمره در میهمانی ها ظاهر نمی شود و از دوربین به شدت پرهیز می کند. به همین دلیل، عکسی از وی دیده نشده است.
ضداشرافیت
از جمله تکیه کلام های مجتبی ثمره "اشرافیت" است که به گفته وی مصادف است با "بددینی". و با چنین دیدگاهی، وی بیش تر سفیران و ماموران عالی رتبه دولتی و وزیران را،"بددین" می خواند. به اعتقاد او همین که اینها لباس های تمیز می پوشند و در روی صندلی سعی دارند مودب و اشرافی جلوه کنند، بهترین نشانه" بد دینی" است.
ماموران وزارت خارجه از سفرهای خارجی مجتبی ثمره هم حکایت ها برای نقل کردن دارند. ثمره در این سفرها از رفتن به هتل و میهمان سرای سفارت خودداری می کرد و در مسجد می خوابید. او بارها در مساجد هامبورگ و م لندن بارها بیتوته کرده است. و در تمام این موارد، عده ای از کارکنان سفارت، که گفته می شد ماموران ویژه وی هستند و مراقبت از دیگران را به عهده دارند، دورش حلقه می زدند و به تعلیمات وی گوش می سپردند.
سابقه مرید و مراد
وی سال های زیادی، به پشت پرده رفت و عملا نامی از او در فعالیت های دولتی و علنی شنیده نمی شد. سال هایی که طی آن به سازماندهی نیروهای پیرو آقای مصباح یزدی، و همچنین سایر نیروهای راست، پرداخت. به همین دلیل، به روایت آشنایان به پشت پرده سیاست در ایران، او "مهدی هاشمی جناح راست" محسوب می شود.حاصل فعالیت های "برادر مجتبی" در سازماندهی نیروهای جناح راست، بعد ها در انتخابات شوراها و سپس "عملیات پیچیده و چند لایه" انتخابات ریاست جمهوری خود را نشان داد.
هاشمی ثمره همراه با احمدی نژاد، به شهرداری نیز رفت، و در آنجا هم نقش مشابهی را ایفا کرد. کارمندان شهرداری، که رفتارهای تحقیر آمیز و تندخویانه احمدی نژاد را فراموش نکرده اند، این را نیز به یاد دارند که تنها در برابر هاشمی ثمره بود که رئیس جمهور، آرامش می یافت. حکم هاشمی ثمره در شهرداری، حکمی روان بود، و وی بر کوچک ترین امور نظارت کامل داشت.آقای شهردار، که هیچ سخن مخالفی را بر نمی تابید، تنها در برابر احکام آقای هاشمی ثمره بود که سکوت همراه با رضایت خود را به همگان نشان می داد.در آنجا هاشمی ثمره در حالی که هیچ نوع دخالتی در
امور شهری نمی کرد و به امور سیاسی و فعالیت های پنهانی مشغول بود، تمامی انتصاب ها را زیر نظر داشت و به این و آن می گفت: برای کار بزرگتری آماده می شوید. در همین مقام، یک بار هم با یکی از شهرداران تهران چنان درگیر شد که نزدیک بود کار به زد و خورد بینجامد. آن شهردار بلافاصله برکنار شد، وی در در روزهای بعد به دیوان عدالت اداری شکایت برد، اما "مصلحت اندیشی" ها و "پادرمیانی" موجب شد شکایت وی"مسکوت" بماند و او به جای دیگری منتقل شود، و به این ترتیب، مانند دیگر ماجرای های پیرامون ثمره، این پرونده نیز بسته شد.
دخالت در انتصاب ها
در مدت سه ماهی که از شروع به کار احمدی نژاد در ریاست جمهوری می گذرد، بنا به اخبار رسیده، هر روز یکی از وزیران به دفتر مجتبی ثمره احضار می شود. در طول این جلسات وزیر مربوطه باید در مورد مسائل حوزه مسوولیت خود به وی توضیح دهد. باز گفته شده است که در این ملاقات ها مدیران انتخابی هر وزیر مورد بررسی قرار می گیرند. به دستور رییس جمهور، وزیران حق اعلام اسامی مدیران خود را ندارند، تا زمانی که کمیته گزینش ریاست جمهوری موافقت خود را اعلام کند. کمیته گزینشی که در حقیقت تنها یک نفرست: مجتبی ثمره.
کسانی که به هر شکل با مجتبی ثمره همکاری نکنند، و یا به گونه ای خشم وی را موجب شوند، در کوتاه مدت تنبیه می شوند، کما اینکه دو تن از دیپلمات های ایرانی مقیم اروپا که در هفته گذشته از کار برکنار شدند، پیش از آن با ثمره برخورد تندی داشته اند: امیرحسین زمانی نیا مدیرکل سابق وزارت خارجه و سفیر فعلی جمهوری اسلامی در مالزی و شمس الدین خارقانی. با روی کار آمدن احمدی نژاد، این دو می دانستند که به زودی برکنار خواهند شد، اتفاقی که سرانجام افتاد و به همان ترتیبی که گمان زده شده بود. این سفیران خود به اصرار تقاضای استعفا داشتند، اما با استعفای آن ها موافقت نشد، ولی بعد آن ها را به تهران فراخواندند و در آن جا به آنها ابلاغ کردند که برکنار شده اند. همچنین به آنها گفته شد: دو هفته برای تغییر و تحول و تحویل مسئولیت های خود فرصت دارید. هر چه زودتر این کار را انجام دهید، ضمنا بهتر است در این مدت هم در انظار ظاهر نشوید و مصاحبه هم نکنید. منابع نزدیک به وزارت خارجه می گویند که این اعمال که در عرف دیپلماسی سابقه نداشته و تنها در مورد سفیران خاطی صورت گرفته است، برای تحقیر و نشان دادن قاطعیت و انداختن هراس به دل افراد است.
دستکم در مورد دو تن از وزیران، هنگامی که انتصاب هایشان با اعتراض نمایندگان مجلس روبرو شد، فاش گردید که آن ها تحمیلی بوده اند. وزیر کشور، زیر فشار نمایندگان در مورد استاندار تهران و کرمان به نمایندگان گفت: این استاندار آقای رییس جمهور است. وزیر بازرگانی نیز در مورد یک معاون خود همین توضیح را داده است. گفته می شود هم اکنون محسنی اژه ای وزیر اطلاعات هم برای انتخاب معاونان خود زیر فشار ثمره قرار دارد. به همین جهت با وجود سه جلسه ای که با وی برگزار شده، هنوز اسامی معاونین وزارت اطلاعات اعلام نشده است.
ثمره همچنین در همه جلسات رئیس جمهور حضور دارد و رابط وی با مسئولین نظام است.بعد از فراغت از کار روزانه نیز همراه با رئیس جمهور به نمازخانه ریاست جمهوری می رود، و احمدی نژاد همچون مریدی مجذوب، پشت او به نماز می ایستد.
بذل و بخشش بودجه به جمکران هم به نوع ویژه تعلق خاطر مجتبی هاشمی ثمره به امام دوازدهم شیعیان بر می گردد. تبلیغ درباره مسجد جمکران و آیت الله مصباح یزدی از سال های حضوراو در وزارت خارجه هم، به یادها مانده است. برخی می گویند در میان هر چند کلمه ای که می گوید، اشاره ای به جمکران و امام زمان حتمی است. وی در سخنرانی های خود در" دخمه"وزارت خارجه نیز مدام از حضور" آقا امام زمان" عذر تقصیر می خواست و از دیگران هم طلب می کرد که چنین کنند و در هر کلام" آقا امام زمان" را به یاد بیاورند و نامش را در دل صدا کنند تا جوابشان برسد."

سازمان نیروی سوم




"زمانی که تحفه ارادان بر کرسی شهردار تهران نشست این آقا مجتبی ثمره بود که زمینه دزدی 300 میلیاردی را فراهم کرد تا محمودجانش در مبارزه انتخاباتی کم نیاورد. برای محمود غزنوی ایاز، معنای زندگی بود و برای محمود ارادانی، آسید مجتبی خورشید و ماه و کهکشان است. این آسید مجتبی بود که نور اطراف محمودآقا را کشف کرد. هم او بود که در گوشش یاسین خواند که اگر در رابطه با نابودی اسرائیل حرف بزنی مطمئن باش پیروان اسلام ناب انقلابی محمدی از جابلسای اندونزی تا جابلقای مغرب، به دنبالت راه می‌افتند و سر به آستانت می‌سایند. همین آسید مجتبی بود که حامل پیامهای محرمانه محمود ارادانی به پاریس و دمشق و آنکارا بود و هم او ردای قذافی‌گری و چه‌گوارا نمائی را برای محمودآقا دوخته بود. از بخت بد بخیه‌های ردا را با آب دهان دوخته بودند به همین دلیل نیز با یک حرکت از هم گسست و بچه پرروی ارادان را عریان در برابر چشم جهانیان ظاهر ساخت.
با توجه به این سوابق و این نکته بسیار مهم که محمود تحفه برای نشاندن سید مجتبی بر کرسی معاونت سیاسی وزارت کشور چه باجهائی به نایب امام زمان داد و چگونه در حد حقیرترین خبرچین برای محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات، حداقل سه سفیر و 8 کاردار و کنسول جمهوری اسلامی را به دام انداخت، گذشتن از کرسی معاونت سیاسی وزارت کشور مسأله‌ ساده‌ای نیست. البته مصطفی‌ پورمحمدی وزیر کشور ادعا فرموده‌اند که «ما مایل بودیم همکاری خود را با سید مجتبی ثمره هاشمی در مقام معاونت سیاسی وزارت کشور ادامه دهیم ولی با توجه به فشار کار او و مشورت‌دهی به رئیس جمهوری، دکتر احمدی‌نژاد با ماندن وی در وزارت کشور موافقت نکرد...» اما حقیقت امر چیز دیگری است که برایتان بازگو می‌کنم. پست معاونت سیاسی وزارت کشور در جمهوری ولایت فقیه به کسی داده می‌شود که در درجه اول مورد اعتماد صد در صد سیدعلی آقا باشد و در درجه دوم دارای اقتدار و جبروتی باشد که بتواند ماشین پرسروصدای انتخابات نایب امام زمان را به گونه‌ای هدایت کند که زمان پیاده شدن مسافران، همگی از ذوب شدگان مقام ولایت و سرسپردگان امامین راحل و لاحق باشند. چنین بود که هنگام روی کارآمدن احمدی‌نژاد، علی آقا جنتی بر کرسی معاونت سیاسی نشست. علی جنتی هم آقازاده شیخ احمد جنتی بود که عملاً ریاست شورای نگهبان را در دست دارد یعنی مامائی است که از شکم انتخابات مجلسین (نگهبان ـخبرگان شورای اسلامی) موجوداتی را بیرون می‌آورد که بند نافشان را به نام نامی علی بن جواد حسینی خامنه‌ای بریده‌اند و از پستان ولایت شیر ارادت نوشیده‌اند (و می‌نوشند)."

علیرضا نوریزاده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر